بند دوم
سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینای تجلی مشعلی از نور شد
سینه ی سینای وحدت مشتعل از نار بود
ناله ی بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم جون نخل آتش بار بود
آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او تاب آن آزار بود؟
گردش گردون دون بین کز جفای سامری
د ر نقطه ی پروردگار وحدت مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه روی گیتی
زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل امینش بنده ی دربار بود
از قفای شاه بانو با نوای جانگداز
تا توانایی به تن ،تا قوت رفتار بود
- ۰۰/۰۹/۲۷