بند پنجم
طعمه ی زاغ و زغن شد میوه ی باغ فدک
ناله ی طاوس فردوس برین شد بر فلک
زهره ی چرخ ولایت نغمه ی جانسوز داشت
تا سماک آن ناله سی جانسوز می رفت از سمک
چشم گریان و دل بریان بانو ای عجب
نقش هستی را نکرد از صفحه ی ایجاد حک
شاهد بزم حقیقت شمع ایوان یقین
اشکریزان رفت در ظلمت سرای ریب و شک
کی روا بودی رودسر گرد کوی این و آن
آنکه بودی خاک راهش سرمه ی چشم ملک
مستجار هر دو گیتی قبله ی حاجات ،برد
دست حاجت پیش انصار و مهاجر یک بیک
بیوفا قومی ،دل آنان ز آهن سخت تر
وعده های سست آنان چون هوایی در شبک
پاس حق هرگز مجو حق ناشناس
هرکه حق را ننگرد کورش کند حق نمک
مفتقر گر جان سپاری در ره بانو سزاست
راه حق است "ان تکن لله کان الله لک"
همچو قمری با غمش عمری بسر باید کنی
چاره ی دل را هم از این رهگذر باید کنی
- ۰۰/۰۹/۲۷